«حس یک پایان» اثر جولیان بارنز.
مرد شصت ساله ای درگیر ماجراهایی میشه که پس از سال ها خاطرات دوران دبیرستان و جمع دوستانهاش رو یاداوری میکنه. پسر متفاوتی به نام آدریان که به جمع دوستانه ی اونا اضافه میشه، اولین دوست دخترش ورونیکا و اتفاقاتی که آدم های گذشته رو به هم پیوند میدن
کتاب روان و خوشخوان و جذابی بود. من خیلی دوستش داشتم. چندتا ترجمه از این کتاب هست. من ترجمه ی نشر روزگار رو خوندم و ترجمه ی خوب و روانی بود.
«تراموایی به نام هوس» اثر تنسی ویلیامز.
نمایشنامه ای که مردسالاری در جامعه رو به تصویر میکشه. تصویری از زندگی دو خواهر. خواهر بزرگتر که مجرده و همه ی عمر قربانی خودخواهی مردان شده و خواهر کوچکتری که متاهله و درمقابل تمام بدرفتاری های همسرش صبر و سکوت میکنه و همه چیز در نظرش کاملا عادی و معمولیه. خواهر بزرگتری که مدام نگرانه چطور به نظر میرسه و دیگران درمورد ظاهر و سنش چه تصوری دارن. ارکان متفاوت جامعه ی مردسالار و نی که قربانیان اون هستن توی این نمایشنامه توصیف میشن. و البته کتاب یه پایان تقریبا غیرمنتظره هم داره
«ناداستان» معادل کلمه ی non fiction قرار داده شده. این ماهنامه که مثل فصلنامه ی سان کاری از تیم تحریریه ی سابق همشهریه، پر از مستند و داستان های کاملا واقعیه. با متن های بسیااار خوشخوان و جذاب که از نظر روان بودن و جذابیت کاملا مشابه داستان هستن با این تفاوت که کاملا واقعی هستن
ازون چیزاییه که توصیه میکنم. جذابه و خوندنش لذتبخش :)
«لیلی نام تمام دختران زمین است» اثر عرفان نظرآهاری.
یه کتاب شاعرانه و عاشقانه که به نوعی بازنویسی داستان لیلی و مجنونه. از اون دست کتابایی که جملات شاعرانه زیادی واسه ی گلچین کردن داره ولی فقط همین. و انتظار خیلی خاصی نمیشه ازش داشت. معمولی بود و حداقل چندان مطابق سلیقه ی من نبود.
«آخرین رویای فروغ» اثر سیامک گلشیری.
فروغ زن مسنیه که بیماره و رو به مرگ. در آخرین روزهای قبل از مرگش از نوهش خواهش میکنه تا اونو به شمال ببره و همه اعضای خانواده رو هم دعوت کنه.
یه فیلم ایرانی به تمام معنا بود :| خیلی بد بود بنظرم
«نام تمام مردگان یحیاست» اثر عباس معروفی.
این کتاب آخرین اثر نویسنده ی محبوب من، عباس معروفیه که نوشتنش سی سال طول کشیده. تا الان توی ایران منتشر نشده و فقط نشر گردون در آلمان اونو منتشر کرده.
داور، هیزم شکنیه که شش فرزندش رو از دست میده و سال ها با عشق و داغ فرزندان از دست رفتهش زندگی میکنه. کتاب، بسیار بسیار شاعرانه و خیال انگیز و عاشقانهست. درست مثل همه ی آثار دیگه ی عباس معروفی. به نوعی هم یاداور داستان زکریا و یحیاست البته از داستان های دیگه ای مثل اصحاب کهف هم ایده گرفته.
خوندنش واسم بسیار لذت بخش و جذاب بود. عباس معروفی تنها نویسنده ی ایرانیه که هر آنچه که بنویسه رو بی درنگ و با لذت میخونم.
«مردی که زنش را با کلاه اشتباه میگرفت» اثر الیور ساکس.
الیور ساکس، نورولوژیست و استاد دانشگاه، توی این کتاب عجیبترین کیس ها و بیمارانش رو معرفی کرده. بیمارانی که به علت آسیبهای مغزی متفاوت، عارضههای متفاوتی رو از خودشون نشون دادن. مثلا مردی که همسرش رو با کلاه اشتباه میگیره، زنی که بدنش واسش بیگانه میشه و نسبت بهش هیچ احساس تعلقی نداره و کنترلی هم نسبت بهش نداره، مردی که پای خودش رو بیگانه تلقی میکنه و وقت خواب سعی میکنه اونو از تخت بیرون بندازه، مردی که به علت آسیب مغزی نه تنها نابینا میشه بلکه بعد از اون مفاهیم نور و دیدن هم واسش بیگانه میشن، زنی که در اثر سکتهی مغزی تمام مدت موسیقی محبوبش مثل کنسرت توی مغزش پخش میشه و همیشه صدای اونو میشنوه، کودک مبتلا به اوتیسمی که فقط از طریق نقاشی میتونه با دنیای پیرامونش ارتباط برقرار کنه و .
کیس.های بسیار متفاوت و عجیبی توی این کتاب بررسی شده که خوندنش میتونه خیلی جالب باشه. اگه با نوروفیزیولوژی و بعضی از آسیبهای مغزی آشنایی داشته باشید، لذت خوندنش دوچندان میشه.
«هر بار که معنی زندگی را فهمیدم، عوضش کردند» اثر دانیل مارتین کلاین.
نویسنده در دوران جوانی و زمانی که رشتهی فلسفه رو برای تحصیل انتخاب میکنه، شروع به جمعآوری جملات قصار فلاسفهی مختلف میکنه. پنجاه سال بعد، اون جملات قصار و تحلیلش از هرکدوم رو توی این کتاب ارائه میکنه و تلاش میکنه به کمک ایدئولوژی فلاسفهی مختلف معنا و طریقی برای زندگی پیدا کنه. کتاب با مکتب لذت گرایی اپیکور و آریستیپور شروع میشه، بعد از اون اگزیستانسیالیسم سارتر و کامو و دوبووار و .
اختیار انسان در زندگی، وجود یا عدم وجود خدا، وم یا عدم وم پایبندی به اصول اخلاقی و مباحث متفاوت دیگهای توی کتاب مطرح میشه.
«زندگی، جهان و همه چیز» اثر داگلاس آدامز.
سومین جلد از مجموعه پنج جلدی «راهنمای کهکشان برای اتواستاپزنها». مجموعهی فانتزی و پست مدرنی که در اون داگلاس آدامز با بیان طنز به زندگی، جهان، ت، آدمها و همه چیز طعنه میزنه. کتابی که تک تک کلمات و عباراتش با دقت و وسواس خاصی انتخاب شدن و مفهوم خاصی رو میرسونن
اگر این مجموعه رو قبل از ترجمه میدیدم میگفتم محاله این کتاب بتونه به فارسی ترجمه بشه و مفهومو هم تمام و کمال منتقل کنه. ولی به قدری ترجمهی کتاب خوبه که برای کتابی به این سختی و با این همه ظرافت واقعا عجیبه. حتی اصطلاحات مندرآوری نویسنده هم با کلمات خلاقانهای معادلسازی شدن فوقالعادست
«راهنمای مردن با گیاهان دارویی» اثر عطیه عطارزاده.
داستان این کتاب، زندگی دختر ۱۷ ساله ای رو روایت میکنه که در ۵ سالگی نابینا شده، پدرش اون و مادرش رو ترک کرده و با مادرش زندگی میکنه. دختر و مادرش توی زیرزمین خونشون، داروهای گیاهی درست میکنن و زندگی رو با خوندن کتاب و یادگیری طب بوعلی سینا میگذرونن و البته دختر هرگز از خونه بیرون نمیره و توی دنیایی که مادرش واسش ساخته زندگی میکنه.
فضای نیمهی اول کتاب بسیار به کتاب «اتاق» شبیهه. همون زندگی محدود به یه چهاردیواری و فارغ از دنیای بیرون. در نیمهی دوم، کتاب فضای متفاوتی پیدا میکنه و درکمال تعجب به ژانر وحشت تبدیل میشه و به سمت و سویی میره که اصلا قابل پیشبینی نبوده.
کتاب رو از نظر فضاسازی و توانایی تصویرسازی توی ذهن خواننده دوست داشتم. از جهاتی متفاوته و به عنوان اولین اثر یه نویسندهی ایرانی قابل توجه، ولی فقط همین. نه بیشتر .
شمارهی دوم فصلنامهی فوقالعادهی سان رو مدتها پیش خوندم ولی فراموش کرده بودم واسش ریویو بنویسم. شمارهی دوم این فصلنامه به موضوع «تغییر» پرداخته و پر از داستانهای ایرانی و غیرایرانی بسیار جذاب با محوریت این موضوعه. جذابترین متنهای این شماره برای من:
«بسکتبالیست» از سروش صحت: روایت سروش صحت از تلاشش برای بسکتبالیست شدن و اینکه بهش گفته میشده روزی بهترین بسکتبالیست ایران میشه ولی فاصلههای بسیاره بین آنچه که تصور میکنیم و آنچه که به واقعیت میپیونده.
«شبیه گالیله» از عالیه عطایی: مرد افغانی که همراه خودش یه مار به تهران میاره و تلاش میکنه توی مهمانیها و گروههای تلگرام برای مار مشتری پیدا کنه. و به همین دلیل روزهارو به سلفی گرفتن با مار و معرفیش در گروههای تلگرام میگذرونه
«لرزشهای خوب» از آنتونیوتوریئل: یه داستان فوقالعاده از رواج قرصهایی به نام «لرزه» که به وضوح آسیبرسان هستن ولی قدرت تبلیغات و ت تا اونجایی پیش میره که مورد حمایت دولت قرار میگیرن و کل جامعه رو درگیر میکنن
«به طرف پاندا» از رامبد خانلری: روایت رامبد خانلری از چاقی، آنچه که فرد چاق با اون روبهرو میشه و واکنشهای مردم نسبت به فرد چاق
«خالکوب آشویتس» اثر هدر موریس.
لالی، مرد یهودی جوان و توانمندیه که به چند زبان مسلطه و در بحبوحهی جنگ جهانی دوم به اردوگاه آشویتس فرستاده میشه و در اونجا موظفه شمارهی زندانیان رو بر روی دست اونها خالکوبی کنه. زندانیانی که به کورههای آدم سوزی و یا اردوگاههای کار اجباری فرستاده میشن. لالی در اردوگاه آشویتس عاشق دختری به نام گیتا میشه و هر دو به امید آزادی و زندگی در کنار هم، فضا و شرایط اردوگاه رو تحمل میکنن.ا ین داستان کاملا واقعیه!
من عاشق کتابایی با موضوع هولوکاست و جنگ جهانی و . هستم. ولی این کتابو دوست نداشتم. این کتاب بیش از هرچیز عاشقانه بود اونم به هندی ترین طریق ممکن. نمیدونم ترفند نویسنده برای پرمخاطب شدن بوده یا واقعیت به همین شکل بوده. ولی متاسفانه به نظر من بیش از حد اغراقآمیز بود.
دومین شمارهی ماهنامهی ناداستان به تازگی منتشر شده و به قدری جذاب بود که من توی چند ساعت همهی دویست و چند صفحش رو خوندم. این شمارهی ناداستان به موضوع «کار» پرداخته و پره از روایتهای مستند و واقعی مرتبط با این موضوع . جذابترین قسمتهای این شماره واسهی من:
ایهاالساقی از آرش صادقبیگی: آرش صادقبیگی یک روز رو با یه تولیدکننده و پخشکنندهی ماریجوانا گذرونده، همراهش جنس مصرف کرده، پخش کرده و از زبان خودش درمورد کارش، سختیهاش و جذابیتهاش شنیده!
کارگران مشغول کارند از کاوه گلستان: مجموعهای از عکسهای دیده نشدهی کاوه گلستان از کارگران و روسپیان دهه ۵۰.
مرز فروش از عالیه عطایی: روایتی از قاچاق انسان در مرز ایران و افغانستان که حاصل تلاش عالیه عطایی برای سپری کردن چند روز همراه با یه قاچاقچی انسان در مرز ایران و افغانستانه.
شغل: بدون عنوان از بنفشه رحمانی: روایت بنفشه رحمانی از مراکز درمان ناباروری، اهدای تخمک، اجارهی رحم و اهدای اسپرم. یه شرح جذاب از نی که به این کار به عنوان شغل نگاه میکنن و از این راه کسب درآمد میکنن. و البته واسطههایی که اونها هم از همین طریق درآمدزایی میکنن.
خون به پا میشود از اندی منیکس: یه روایت خیلی جذاب از شغلی که بعید میدونم معادلش رو در ایران داشته باشیم! افرادی که وظیفهی پاکسازی مکانهایی با آلودگیهای خاص رو به عهده میگیرن. مثلا پاکسازی صحنهی خودکشی از بقایای جسد فردی که با اسلحه به مغز خودش شلیک کرده!
دو واحد تاریخ تئاتر از جعفر مدرسصادقی: خاطرهای از جعفر مدرسصادقی از دوران کودکی خودش، زمانی که پیش از انقلاب پدرش رئیس باشگاه کارگران اصفهان بوده و برای اولین بار «ارحام» تئاترهای موفقی رو در اون باشگاه به روی صحنه برده.
کشتن آرزو در هزار و نود کلمه از آیدا احدیانی: طبق این متن، سن بازنشستگی در کانادا ۶۵ سالگیه، وابسته به سن و نه سنوات کاری! و آیدا احدیانی روزشماریش برای بازنشستگی رو شرح داده. عذاب طاقتفرسای کارمندانی که حتی مطمئن نیستن تا ۶۵ سالگی عمر کنن تا بتونن روزهای بازنشستگی رو ببینن
چیزی که میلیاردرها ندارند از کرت ونهگات: کرت ونهگات در جمع دانشجویان به صراحت از این صحبت میکنه که حتی پس از سالها درس خوندن و یا گرفتن نوبل هم شهرت یا ثروت ویژهای انتظارشون رو نمیکشه. همیشه آدمهایی هستن که بدون اینکه به اندازهی اونها تلاش کرده باشن، چندین برابر درآمد دارن
«به هوای یدن اسبها» اثر پر پترسون
مرد مسن ۶۰-۷۰ سالهای در یه خونهی کوچیک در جنگلی اطراف نروژ ساکن میشه. در هوای سرد و برفی زمستان، با مرد همسایهاش که تقریبا همسن خودشه ملاقات میکنه و این شروع یاداوری اتفاقات و خاطرات دوران کودکیشه
این کتاب از اونایی نیست که ازش انتظار داستان و ماجرای خیلی پیچیدهای داشت. این کتاب ازوناییه که میشه از خوندن کلمه به کلمهش لذت برد. به شدت زیبا و لطیف و دوستداشتنیه. بارها در حین خوندن کتاب آرزو میکنی کاش منم توی اون نقطه زندگی میکردم. این کتاب مناسب یه شب زمستونی سرده!
«ن در روزگارشان: تاریخ فمینیسم در غرب» اثر مارلین لگیت.
این کتاب به بررسی تاریخ فمینیسم در غرب میپردازه. از پیش از میلاد مسیح تا پایان قرن بیستم (دوران آغاز مسیحیت، قرون وسطی، رنسانس، جنگ جهانی اول و دوم). از زمانی که ن نماد شیطان محسوب میشدن و ن برای بهبود وضعیتشون به کلیسا، راهبگی و مجرد موندن روی میآوردن تا زمانی که تونستن استقلال، حق مالکیت در ازدواج، حق رای، حق کار کردن بیرون از خونه و حق سقط جنین رو به دست بیارن. از اتحادشون با گروههای مختلفی مثل چپها و سوسیالیستها و جنبشهای ضد تبعیض نژادی هم صحبت شده. جنبشهایی که درنهایت اهداف و آرمانهای خودشون رو به بهبود وضعیت ن ترجیح میدادن. بیش از هرچیز از تلاشهایی صحبت شده که در اکثر مواقع با شکست مواجه میشدن ولی هرگز باعث توقف جنبش نشدن و فمینیستها هربار مجددا فعالیتشون رو شروع کردن.
یکی از نکات قابل توجهش این بود که فمینیسم همواره از آدمها و گروههای متفاوتی تشکیل شده که هرکدوم اهداف متفاوتی رو دنبال میکردن ولی همگی اسم فمینیست رو به یدک میکشیدن. بعضیها رادیکالتر و بعضیها به دنبال حقوق اجتماعی بیشتر. و این یکی از عللی بوده که اتحاد این گروهها سختتر و احتمال شکست اهدافشون بیشتر بوده.
و در این میان همواره نی بودن که فمینیستها رو تندرو میدونستن و به نتایج کمتری قانع بودن. اگر همه چیز مطابق نظر چنین افرادی پیش میرفت ن هنوز باید توی خونه میموندن و از حضور در جامعه، تحصیل، کار و زندگی مستقل منع میشدن :)
«گزارش محرمانه» اثر تام راب اسمیت. دومین جلد از سهگانه کودک ۴۴.
در ادامهی جلد اول، این بار وضعیت شوروی در دوران پس از استالین و زمانی که نیکیتا خروشچف از دورهی استالین و عملکرد او و کاگب در اون دوران انتقاد میکنه، به تصویر کشیده میشه. زمانی که کشور دچار شورش میشه و از افسران کاگب انتقامگیری میشه. و لئو که بعد از وقایع جلد اول تلاش میکنه تا از کاگب و گذشته خودش فاصله بگیره، درگیر این موضوعات و انتقامگیریها میشه.
جلد دوم کتاب هم فوقالعاده جذاب و پرکشش بود و تصویر فوقالعادهای از اون دوران رو توی ذهن شکل میده. البته جلد اول این کتاب بهقدری خوب بود که همچنان جلد اولش با اختلاف زیاد خیلی خیلی بهتر و قویتره!
«فارنهایت ۴۵۱» اثر ری بردبری.
خیلی اتفاقی این کتابو شروع کردم و انقدر ترجمهش بد بود که همون صفحات اول میخواستم رهاش کنم ولی شگفتزدهام کرد! فوقالعاده بود جدا.
نسل آیندهی بشریت رو به تصویر میکشه. در گذر زمان، به مرور رغبت آدما به خوندن کتابای حجیم کم میشه. کتابا به مرور تبدیل به خلاصه کتاب، یه ستون توی رومه و حتی چند خط توی یه فرهنگنامه میشن تا جایی که داشتنشون جرم محسوب میشه. هدف صرفا خوشحال بودنه و هدف و قلهای برای تلاش کردن وجود نداره. اتاقا شیشهای و رنگی میشن و اساس زندگی میشه سرعت و سرگرمی. تلویزیونها زندگی رو محاصره میکنن و هرچیزی که انسان رو وادار به تفکر میکنه از بین میره! برای دور کردن آدما از دغدغههای مهم با جزئیات بیاهمیت اشباعشون میکنن و درموردشون مسابقه برگزار میکنن.
دنیایی رو به تصویر میکشه که توش کتابها نایابترینن. نه به این علت که به خودی خود مهمن. کتاب صرفا یه قالبه. اون اطلاعات مهم میتونه از طریق تلویزیون و رادیو و . در اختیار مردم قرار بگیره که نمیگیره پس کتابا تنها حافظان این اطلاعاتن. و در مقابل آدما با مجلات زرد و تلویزیون و سرگرمی سرگرم میشن و همه چیز به قدری سریعه که حتی فرصت دیدن طبیعت و تفکر در اون رو پیدا نکنن.
اون چه که این کتاب ازش حرف میزنه به قدری قابل لمسه که بنظر میرسه بشریت واقعا داره به این سمت میره. فضای کتاب خیلی هم به کتاب ۱۹۸۴ جورج اورول شبیهه.
در کل یه کتاب فوقالعاده با یه ترجمهی فاجعه که اصلا از نشر میلکان بعید نیست :|
شماره سوم ماهنامه «ناداستان» با موضوع سفر.
از بین سه شمارهای که تا به حال از این ماهنامه خوندم، این شماره بهترینش بوده. بهترین روایتهای این شماره به سلیقه من:
«قاره نورد»: مارال یازارلو اولین زن ایرانیه که با موتور به هفت قاره سفر کرده. حتی در حین سفر ازدواج کرده و همسرش برای دیدنش به پونزده کشور سفر کرده.
«آب، بابا، جاده»: روایت خانوادهای که مدام در سفرن و تصمیم گرفتن فرزندانشون رو به مدرسه نفرستن و خودشون بهشون آموزش بدن!
«آب رفتن»: روایت و تاور از دردسرهای سفر خانوادگی و سفرهای پردردسر بامزهای که همراه با پدرش رفته.
«دروازه بی دروازه»: روایت زنی که بعد از سالها داشتن نقش کلیشهای مادرانه، بعد از طلاق، شروع به سفر به دور دنیا میکنه.
«دور دنیا در صد و هشتاد روز»: یه متن قدیمی و روایت یه سیاح ایرانی که به چند کشور دنیا سفر کرده و خاطرات خیلی بامزه و جالب توجهی داشته.
«از شاه شاهترم»: یه متن قدیمی دیگه و روایت یه سفیر فرانسوی که در زمان ناصرالدین شاه ساکن ایران بوده و خاطرات جالبی از ایران داشته.
«اعترافات هولناک لاکپشت مرده» اثر مرتضی برزگر.
داستان مرد جوانیه که همسرش به تازگی فوت کرده و درگیر مراسم دفن همسرشه. همسری که چندان هم مورد علاقهش نبوده و روابط چندان گرم و صمیمانهای هم نداشتن
این کتاب یکی از بهترین کتابای ایرانیایه که اخیرا خوندم. همه مکالمات ملموس و قابل درکن و البته به شدت بامزه. یه جاهایی از کتاب منو وادار میکرد با صدای بلند بخندم که خب این اتفاق معمولا کم پیش میاد. موقع خرید این کتاب اصلا مطمئن نبودم ولی واقعا غافلگیرم کرد.
سومین شماره فصلنامه «سان» با موضوع فراموشی. طبق معمول متنها و داستانهای عالی. این شماره نقاشیهای خیلی خیلی جذابی هم داشت که لذت خوندنش رو چندین برابر میکرد.
بهترینهای این شماره از نظر من:
«رسم روزگار چنین است» از سید جواد رسولی. روایتی از فاجعههای انسانی فراموششده که کمتر بهشون پرداخته شده. مثل شهر «دارمشتات» در آلمان که در جنگ جهانی کاملا از بین رفته و هزاران آدم قربانی شدن
«ترکش» از صابر قربانی: داستانی درمورد کارگاهی که منفجر میشه و بعد از انفجار، یک نفر از کارگران کاملا ناپدید میشه و حتی جسدی هم ازش پیدا نمیشه.
«شهرزاد» از چار بکستر: داستان زنی که همسرش به فراموشی مبتلاست.
«نفس آهو» از سحر سخایی. روایتی از صداهای غایب. از شجریان گرفته تا گوگوش و ابی.
«جلای خویشتن» از محسن نامجو. روایت نامجو از مادرش. مادری به شدت مذهبی که همیشه با خوانندگی پسرش مخالف بوده و هیچوقت ذرهای از مخالفتش کم نشده ولی در عین حال اونو کلاس موسیقی ثبت نام میکرده.
«رودست» از مریلین ابیلسکف. داستان زنی که با مردی توی رابطهست که توی بیمارستان بستریه. بنظرم میشه گفت داستان آدمایی که بیشتر عاشق تصورات ذهنی خودشون از طرف مقابل میشن تا خود اون آدم.
روایتی از امیر خادم درمورد چگونگی شکلگیری پادکست فردوسی خوانی.
«شانگهای» از سپیده فلاحفر. داستان مردی که بهش خیانت شده
«فصل سالگرد» از جنی لین بیدر. تک پردهای از سالگردهای ازدواج یک زوج در طی سالها. سالگردهایی که هر سال شکل متفاوتی به خودشون میگیرن و وما تا همیشه مثل روز اول باقی نمیمونن.
«پیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ بوسنی» اثر ماتئی ویسنییک.
این نمایشنامه درمورد زنیه که در جنگ بوسنی مورد قرار گرفته. توی این نمایشنامه از این صحبت میشه که در زمان جنگ نه برای لذت، که نوعی نمایش قدرته. و البته زنی به تصویر کشیده شده که به مرحله فروپاشی رسیده
«میخوای بدونی من توی دلم چه تصویری از کشورم دارم؟ دلت میخواد بدونی؟ کشور من تصویر یه سرباز مست حیران رو داره که خنجرش رو روی پاچه شلوار ارتشیش تمیز میکنه و توی غلافش میذاره. بعدش روی جسد مردی که خرخرهش رو بریده تف میکنه.
کشور من تصویر یه پیرمردی رو داره که از صف پناهندهها بیرون میآد و برای اینکه خستگیش رو در کنه روی علفها دراز میکشه. روی علفهایی که توش یه مین ضدنفر خاک شده.
کشور من شبیه اون مادرییه که میبینه اونیفرم پسرش یه دگمه کم داره. با عجله دگمه رو میدوزه و بعدش پسرش رو خاک میکنه.
کشور من همون پدرییه که هر روز برای دختر هفتسالهش که سیصد و چهل و شش روزه که مرده یه عروسک میسازه.
.
اینه کشور من یه سرباز هیجده ساله که اهل شوخییه و مثل پاکتهای شیر روی گلوش نقطهچین کشیده و زیرش نوشته: از اینجا ببرین.»
درباره این سایت